مراسم تعزیه خوانی در دهستان ضیابر

تبلیغات در سایت ما

از سرزمین مادری

پیوندهای روزانه
  • ایران شهرساز
  • کهن دیار
  • سازمان عمران ونوسازی شهریار
  • مدیریت در هزاره سوم
  • خبر گزاری ایمنا-مدیریت شهری
  • پام نیوز- مدیریت شهری
  • مرکز پژوهش های شورای شهر مشهد
  • انجمن نو اندیشان
  • وب شهلا نظری
  • خانه مدیران جوان
  • پایگاه علمی - پژوهشی پارس مدیر
  • مدیریت پژوهش
  • مهندسی شهرسازی-برنامه ریزی شهری
  • روزنامه دنیای اقتصاد
  • ورزش سه
  • سایت خبری تحلیلی تکاپو
  • پایگاه خبری تحلیلی سوما نیوز
  • پایگاه خبری تحلیلی واران نیوز
  • پایگاه خبری تحلیلی صومعه سرا نیوز
  • خبرگزاری شهرستان صومعه سرا
  • مدیریت شهری -دانشگاه تهران
  • مدیریت شهری -علامه طباطبایی
  • اطلاعات علمی تخصصی مدیریت شهری
  • راهکار مدیریت
  • مدیریت تحول
  • مطالعات شهری ایران
  • بولتن نیوز - مدیریت شهری
  • مجله اینترنتی برترینها - مدیریت شهری
  • فردا نیوز - مدیریت شهری
  • دانشگاه علوم وتحقیقات
  • سایت مرجع مدیریت شهری
  • سایت خبری شهرنوشت
  • پیشخوان
  • ساختن وبلاگ
  • شماره پیمان کارها
  • حمل ته لنجی با ضمانت از دبی
  • خرید از چین
  • قلاده اموزشی ضد پارس سگ
  • الوقلیون
  • ورود کاربران
    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟
    عضويت سريع
    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری
    تبادل لینک هوشمند

      azsarzaminemadari.lxb.ir






    مراسم تعزیه خوانی در دهستان ضیابر

    ارباب صدای قدمت می آید...
    سالیان سال است که مردم ایران با فرا رسیدن ماه محرم هیئت و دسته های عزاداری تشکیل می دهند و در کنار آن به اجرای تعزیه می پردازند. تعزیه در واقع نمایشی است که در آن واقعه کربلا به دست افرادی که هر یک نقشی از شخصیت‌های اصلی را ایفا می کنند، نشان داده می‌شود. این نمایش نوعی نمایش مذهبی و سنتی ایرانی- شیعی است.

    در گذشته های دور تعزیه در گوشه و کنار ایران اجرا می شد، ولی امروزه نسبت به گذشته کمتر شاهد اجرای تعزیه هستیم، البته هنوز هم در برخی از روستا ها و شهرستان ها همچنان اجرای تعزیه را با همان شور و حال گذشته شاهدیم.
    دهستان ضیابر، که دربخش مرکزی صومعه سرا واقع شده است، پیشینه ای بس طولانی دارد و با توجه به نوشته های سید شرفشاه تالشدولابی، عارف قرن 6-7 هجری، قدمت آن به بیش از 700سال می رسد. بیشتر مردم ضیابر از سادات منسوب به امام ششم شیعیان اند.
    مراسم شبیه خوانی عاشورا نیز در ضیابر پیشینه ای چندصدساله و شهرتی در سطح کشور دارد و بعد از گذشت سالیان سال، مردم ضیابر همچنان با پایبندی به سنت دیرینه خود، نسل به نسل در برپایی این مراسم تلاش می کنند.
    وقایعی که در روز عاشورا از سوی هیئت ذوالجناح ضیابر، به سرپرستی سید ابراهیم امینی، به نمایش گذاشته می شود، برگرفته از نسخ قدیمی است که مشاهده این کاروان و روایت های آن ها می تواند خود مؤید اعتبار منابع آن ها باشند.

    اینجا ضیابر است
    اینجا ضیابر است؛ دهستانی که گویا بخشی از خاک کربلا در آن نهفته شده است. بوی ماه محرم که می آید دلم می لرزد، می خواهم امسال هم به ضیابر بروم، مکانی که هر ساله صحنه های روز عاشورا در آنجا به نمایش در می آید و دل هر پیر و جوانی با دیدن این صحنه ها می لرزد.
    هیئت ذوالجناح مقدمات برپایی مراسم شبیه خوانی را برای سال 91 با پایان ماه محرم، از سال 90، آغاز کرده اند و ماه ها بی هیچ چشمداشتی خالصانه و با جان و دل مشغول ساخت خیمه ها و ادوات تعزیه و شبیه خوانی برای روز عاشورا هستند.
    گویا رخت سیاهی سطح شهر را پوشانده است. در چشمان مردمان ضیابر غم سنگینی نهفته است و هر کس می‌خواهد به طریقی برای برپایی این مراسم کمکی کرده باشد.
    بگریید ای عزاداران، بُود صبح عزاداری
    شب عاشورا فرا می رسد و گویا دل های مردم در سینه هایشان نمی تپد. از آنجا که بیشتر اهالی ضیابر در روز عاشورا غذای نذری می پزند، مردم در شب عاشورا در کنار راز و نیاز شبانگاهی به آماده کردن و تدارکات برای پذیرایی در روز عاشورا نیز می پردازند.
    حاضران در هیئت ذوالجناح هم امروز تا صبح بیدارند و قرار نیست کسی امشب سر بر بالین بگذارد. در گوشه ای از آسمان نیز ماه نمایان است و همچنان در آسمان سو سو می زند و گویا نمی خواهد صبح فرا برسد.
    مراسم صبح عزا نیز مانند هر سال برگزار می شود. در این مراسم پیش از اذان صبح، دسته ای از مردان و زنان کوچه به کوچه و خانه به خانه می گردند و با سوز و ناله می خوانند "بگریید ای عزاداران، بُود صبح عزاداری".
    در واقع این دسته نماد مردمی است که در روز عاشورا در کوفه بودند و نمی توانستند به حسین (ع) و یارانش ملحق شوند.
    حرکت خیمه ها و کجاوه ها
    ظهر عاشورا فرا می رسد. پیش از آغاز حرکت کاروان، سپاهیان قرمز پوش ابن زیاد تاخت زنان در محله ها و کوچه ها می گردند و در حالی که ابن زیاد پیشاپیش سپاه حرکت می کند، یکی از سربازها مردم را برای ورود ابن زیاد به شهر کوفه آگاه می کند و فریاد زنان می گوید: ای مردم کوفه راه را باز کنید که امیر ابن زیاد وارد می شود.
    در ادامه، حرکت سید الشهدا از مدینه به مکه و کربلا و حرکت اسرا از کربلا تا شام از سوی هیئت ذوالجناح به نمایش گذاشته شده و حرکت خیمه ها و کجاوه ها یک به یک آغاز می شود.
    ای ساربان آهسته ران آرام جان گم کرده ام
    خیمه های امام حسین (ع)، حضرت عباس(ع)، حضرت زینب(س)،حضرت علی اکبر (ع) و در ادامه خیمه های کوچک حضرت قاسم (ع)، حضرت عون بن جعفر(ع) (فرزند حضرت زینب) و در آخر خیمه حضرت علی اصغر(ع) یکی یکی از داخل حسینیه حرکت خود را آغاز می کنند.
    در هر یک از این خیمه ها کودکان خردسالی نشسته اند که با دسته های کاه بر سر خود می زنند و با سوز می خوانند "بابا یا حسین، آقا یا حسین".
    هر یک از خیمه ها رنگ متفاوتی دارد و به شکل زیبایی تزئین شده است و در واقع نشان دهنده این است که امام حسین (ع) به قصد جنگ راهی کربلا نبوده است.
    در ادامه این کاروان، تابوت امام حسین (ع)، که با بدن بی سر قنداقه شش ماهه اش را در دست دارد، دیده می شود.
    همچنین شیری روی این تابوت قرار دارد که نماد شیری است که عصر عاشورا در صحرای کربلا از بدن مبارک حضرت محافظت می کرد.
    همچنان که کاروان در حرکت است، تعزیه ها یک به یک اجرا می شوند، سپاهیان قرمز پوش با صورتی خونین و شمشیری بر دست به سمت اسرا یورش می برند.
    تابوت ها و پیکرهای حضرت ابوالفضل العباس (ع)، حضرت علی اکبر (ع) و...، که بر هر یک کبوتری خونین نشسته است، روی شانه های مردان حمل می شود.
    14 بیرق به نشانه 14 معصوم در جلوی دسته حمل می شود و پیشاپیش آن ها بیرق صاحب الزمان (ع) به چشم می خورد.
    همچنین سرهای بریده شده شهدای کربلا بر نیزه ها به صورت نمادین دیده می شود. ( این سرها قدمتی بیش از صد سال دارند و بعضی نابود شده و یا به سرقت رفته اند و اکنون تنها تعداد کمی از این سرها باقی مانده اند).
    در ادامه این کاروان، کودکی را می بینیم که بر تابوت امام حسین (ع) در طول مسیر اذان می گوید و این یادآور اهمیت نماز از نظر آن حضرت است که حتی در ظهر عاشورا، در حال جنگ، این فریضه الهی را به جا می آورد.
    در ادامه مردی را می بینیم که نقش حضرت ابوالفضل (ع) را بازی می کند که دو دستش بریده شده و تیری در چشم و مشک آبی بر پشت دارد. حضرت علی اکبر (ع) نیز در این کاروان با شمشیری در فرق سر مشخص است که مخالف وی در نقش منغز ایفای نقش می کند.
    حضرت قاسم بن حسن (ع) با لباسی سبز سوار بر اسب از حسینیه خارج می شود و در کنار او بازیگر نقش عبدا... بن حسن (ع)، که با دست بریده و آویزان مشخص است، دیده می شود.
    عبدا... بن مسلم بن عقیل هم، که لباسی خونین بر تن دارد و با تیری دست و پیشانی اش به هم دوخته شده، به اجرای تعزیه در طول مسیر می پردازد.
    در این میان مردی قوی هیکل، که لباسی قرمز بر تن کرده و تیر و کمانی را بالای سرش می چرخاند، نظرها را جلب می کند. آری او کسی نیست جز حرمله که تیر سه شعبه اش را به سمت گلوی کودک شش ماهه امام حسین(ع) نشانه گرفته است.
    کودکان خردسالی را، که به اسیری گرفته شده اند، در ادامه کاروان می بینیم که همگی لباس هایی سبز بر تن دارند و با دسته ای کاه بر سر می زنند و با سوز و گداز می خوانند.
    حضرت رقیه (س) و حضرت سکینه (س) هم در کنار اسب ذو الجناح به میان کاروان می آیند و به اجرای تعزیه در طول مسیر می پردازند.
    دو نصرانی، که لباسی رومی به تن و چتری بالای سر دارند، در میان کاروان دیده می شوند که از دیدن بارش خون در عصر عاشورا متعجب شده اند و در طول راه می گویند: وزیرا از آسمان چه می بارد؟ امیرا از آسمان خون می بارد، این خون از بهر چه می بارد؟ از بهر غم می بارد....
    در ادامه دسته ای از سینه زنان در حالی که محکم بر سینه خود می زنند، می خوانند: هل من ناصرا ینصرنی؟ آیا کسی هست مرا یاری کند؟ در آخر صف هم دو طفلان مسلم را می بینیم که با پایی برهنه در حرکت اند و از سوی حارث مورد عتاب قرار می گیرند و در بین راه نان و آب آن ها را حارث ربوده و کوزه آبشان به زمین افکنده شده است.
    آغاز جنگ میان حق و باطل
    صحنه جنگ عاشورا در میدان ضیابر و در نزدیکی مسجد به نمایش گذاشته می شود. به این صحنه که می رسیم، سواره ها یک به یک از اسب پیاده می شوند و جنگ میان حق و باطل و سپاهیان سبز پوش و قرمز پوش آغاز می شود. در این میان سپاهیان با شمشیرهایی که بر دست دارند بر سر و روی حضرت ابوالفضل (ع)، عبدا... بن مسلم بن عقیل  و حضرت علی اکبر (ع) می کوبند.
    با دیدن این صحنه ها دل ها می شکند و به ناگاه صدای فغان و گریه عزاداران سراسر میدان را فرا می گیرد و کسی نیست که با دیدن این صحنه اشک در چشمانش جمع نشود و گریه سر ندهد.
    در ادامه، خیمه ها به آتش کشیده می شوند و دود سیاهی همه جا را فرا می گیرد.
    مراسم جنگ پایانی در حیاط خانه رضوی (منزل مرحوم آیت ا... ضیابری) به تصویر کشیده می شود و شمر گزارش جنگ و چگونگی کشته شدن شهیدان کربلا را به ابن زیاد ارائه می دهد و پس از گرفتن خلعتی مراسم این روز به پایان می رسد.
     شام غریبان حسین امشب است
    شام غریبان در ضیابر نیز متفاوت از دیگر شهرها برگزار می شود. مردان و زنان از مسجد ضیابر حرکت خود را آغاز می کنند و هر یک با دسته ای کاه بر سر خود می زنند و می خوانند: "ای شیعیان امشب شام غریبان است، نعش حسین امشب اندر بیابان است".
    با رسیدن به بقعه آقا سید محمد جان چند تن از اهالی قدیمی ضیابر به نوحه خوانی می پردازند.  
    فراخواندن مردم برای اجرای تعزیه
    با پایان یافتن روز عاشورا، عزاداری ها همچنان ادامه دارد و فردای عاشورا با نزدیک شدن ساعت به 8 شب صدای طبل فضا را پر می کند و عده ای با زدن طبل در حوالی ضیابر مردم را برای دیدن تعزیه به خانه رضوی دعوت می کنند.
    تعزیه اولین شب در مورد بجدل و جمال، که یکی انگشتری و دیگری کمربند امام حسین (ع) را به سرقت می برند، به نمایش گذاشته می شود.
    تعداد بسیاری از مردم در خانه رضوی جمع شده اند تا از نزدیک شاهد اجرای این تعزیه باشند. در ادامه نیز، تعزیه جمع آوری پیکر شهدا و دفن آن از سوی امام سجاد (ع) و قوم بنی اسد برای حاضران اجرا می شود.
    در شب پایانی هم تعزیه حضرت رقیه (س) و حضرت زینب (س) در مجلس یزید با حضور جمعی از مردم در خانه رضوی به نمایش گذاشته می شود.

    نفیسه قاسم زاده-سایت تئاتر ایران



    بخش نظرات این مطلب


    برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

    نام
    آدرس ایمیل
    وب سایت/بلاگ
    :) :( ;) :D
    ;)) :X :? :P
    :* =(( :O };-
    :B /:) =DD :S
    -) :-(( :-| :-))
    نظر خصوصی

     کد را وارد نمایید:

    آپلود عکس دلخواه:

    درباره ما
    پرنده را که آزاد کنی روزی برمــــــی گردد و مــــــــــــــنِ خاکـــــــی از ایـــــن اتفــــــاق زمینی زیـــــــــــــاد دور نیســــــــتــــم....
    آمار
    آمار مطالب
  • کل مطالب : 128
  • کل نظرات : 24
  • آمار کاربران
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آمار بازدید
  • بازدید امروز : 8
  • بازدید دیروز : 0
  • ورودی امروز گوگل : 1
  • ورودی گوگل دیروز : 0
  • آي پي امروز : 3
  • آي پي ديروز : 0
  • بازدید هفته : 47
  • بازدید ماه : 2304
  • بازدید سال : 4416
  • بازدید کلی : 36088
  • اطلاعات شما
  • آی پی : 18.225.117.183
  • مرورگر :
  • سیستم عامل :
  • امروز :
  • امکانات جانبی
    آخرین نظرات کاربران
    لیلا44 - سلام بسیار جالب بود - 1394/12/14/azsarzaminemada
    ناصر پویان(امیداسلامی عربانی سابق) - همشهری فرهیخته و بزرگوار
    به شما محقق و نویسنده صومعه سرایی افتخار می کنم .خداوند شماها زیاد کند. یک ملت به فرزندان فرهیخته خود افتخار می نه پول ومالدارش . خدا شماها را حفظ کند .مقاله شیخ عبدالقادر گیلانی (صومعه سرایی) این حقیر را که به زبان انگلیسی در خارج چاپ ومنتشر شده را ملاحظه فرموده و به همشهریهای دیگر نیز معرفی فرمایید.بنده مقاله فارسی شما در باره ایشان را خواندم - لذت بردم.با احترام پدرانه-ناصر پویان - 1394/11/18/azsarzaminemada
    ناصر پویان(امیداسلامی عربانی سابق) - همشهری فرهیخته و بزرگوار
    به شما محقق و نویسنده صومعه سرایی افتخار می کنم .خداوند شماها زیاد کند. یک ملت به فرزندان فرهیخته خود افتخار می نه پول ومالدارش . خدا شماها را حفظ کند .مقاله شیخ عبدالقادر گیلانی (صومعه سرایی) این حقیر را که به زبان انگلیسی در خارج چاپ ومنتشر شده را ملاحظه فرموده و به همشهریهای دیگر نیز معرفی فرمایید.بنده مقاله فارسی شما در باره ایشان را خواندم - لذت بردم.با احترام پدرانه-ناصر پویان - 1394/11/18/azsarzaminemada
    حمید یزدانی - «برای خالو قربان »
    شرم از آیینه تالار
    می بارید
    وزمین را
    توان شکافتن و
    بلعیدنت نبود
    که به پابوس رفته بودی
    سرهنگ
    القاب ارزانی تو
    ستاره را وا گذاشتی و
    دلخوش حلب پاره هایی
    آویز سینه ات
    از نام گرم «خالو» گذشتی و
    در هیئت مردابی
    بر خاک پای کسوف بوسه زدی
    وامان نامه ات
    کاکل خونین رفیقی شد
    هم کاسه ی دیروزت
    که جنگل را
    اعتبار می بخشید
    دلم برای تفنگت می سوزد
    دلم برای
    ایلت
    نامت بوی خیانت می دهد
    سرهنگ
    القاب ارزانی تو
    کاش به «خالو»بودن
    دل می بستی
    سرهنگ

    «آذر 66»
    «مهدی ریحا نی» صومعه سرا - 1394/9/14/azsarzaminemada
    دنيا رحيمي - مطالبتون خيلي جالب بود خيلي به دردم خورد منم پدر بزرگم سنگجوبي بودند خوشحال شدم - 1394/7/19/azsarzaminemada
    - با سلام سایت دهستان مرکیه با ادرس بگذارید تا بتوانیم دراین روستا سایت داشته باشینپم
    شماره تماس:091962337746 - /
    مریم - سلام ،لحظاتی رو با مطالعه مطالب وبلاگتون لذت بردم . موفق و موید باشید . اگر لایق دونستید و وبلاگ بنده حقیر رو هم لینک بفرمائید خوشحال می شم . - 1393/5/18
    سنجرانی - سلام امروز موفق شدم همه ی مطالبه وبلاگو بخونم مطالب بسیار عالییی و مفید بودن اشعار بسیار زیبا و قابل تحسین صومعه سرا هم که بی نظیر، شدیدا مشتاق یک سفر شدم به صومعه سرا ، نکته ها و حکایتهای مدیریتی هم که فوق العاده بود مخصوصا ( دلیلی برای زندگی).
    با آرزوی موفقییت روز افزون ، و دستیابی به هر انچه که میخواهید.
    موفق باشید. - 1393/5/6
    مرواریـــــــــــــــــــــــــــد - داداش وبلاگ خیلی خوبی داری عالــــــــــــــــــــــــی - 1393/3/11
    دفتر بیمه آسیا نمایندگی صومعه سرا - سلام هم شهری خوشحال میشم لینکمون کنی در صورت موافقت با تبادل لینک بهمون خبر بده
    مطالب جالب بود لطفا مطالب بیشتری راجع به شهرستانمون بذار اگر کار بیمه ای هم داشتی به ما سر بزن
    موفق باشی - 1393/2/28